Hovel Love
دوستت داشتم دختر با چشمانی گریان میگفت با من حرف بزن منم عاشقت بودم فقط کافی بود یکی از اون همه سی دی که ازم خریدی و باز کنی تا ببینی برات چه نامه هایی نوشتم ولی تو همه ی سی دی هارو یادگاری در کمدت گذاشتیو ندیدی.
مدتی بعد از گریه دختر گل را روی قبر پسر گذاشت و رفت چیکار کنم که بچه هارو اذیت می کنه؟ طلاقش که نمی تونم بدم ...زنمه ! خیلی ناراحتی ببرشون پیش خودت ...سپس ته مانده سیگار را روی سنگ قبر خاموش کرد ورفت . دلداریه بیهوده مرد منتظر به دنیا آمدن فرزندش بود در حیاطه بیمارستان نشسته بود و سیگار میکشید مردی عجیب کناره او نشست بسیار ناراحت بود مرد به او گفت چرا انقدر ناراحتی؟ مرده ناراحت که از صورتش غصه میریخت گفت فرزندم که الان به دنیا آمد معلول است مرد متاسف شد و به او گفت اشکالی ندارد زنگی سخت است( در حالی که در دلش غوغا به پا بود) او را دلداری میداد تا اینکه مادر زنش صدایش کرد گفت: با خودتت صحبت میکردی!! فرزندت به دنیا امده... مرد با چشمی گریان فرزند معلولش را در بغل گرفت شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو درقبله لیلا نشست سجده ای زد بر لب درگاه او پرزلیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خارم کرده ای برصلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای آتش عشقش به جانم میزنی دردم از لیلا ست آنم می زنی خسته ام زین عشق دل خونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو من نیستم گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگ پیدا و پنهانت منم سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختی کردمت آواره صحرا نشد گفتم عاقل میشوی اما نشد "تقدیم به او که به رسم جاده دور است ولی به رسم دل هیچ فاصله ای با او نیست"
قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |